GhorBaghE AZ SoZoLeYt
آوای آزاد
کارو...
گشته ام غنچه ی زاری که به صحرای سکوت
غیر مشتی لجن و خار،،، خریدارم نیست...
مرغ گمگشته دیاری که دم مرگ،دریغ!!!
جزطپش های تب و،،، شیون شب،،، یارم نیست...
***
وای از این روح،،، از این روح سیه مست سیاه
که به هر در که زدم،،، سرخوش و سرمستم کرد!!!
من که خود زاده ی می بودم و پرورده ی می...
اشک هر روسپی عشق،،، شبی مستم کرد!!!
***
آسمان داند و این قلب طپش مرده که عشق
با من شاعر سرگشته چها کرد...چها...
تا که سیراب کندکام مرا زآب حیات
بر سر هوس آلوده رها کرد...رها...
***
اینک اینسان منم،،،افتاده تک و بیکس و یار:
پای لب تشنه سرابی،،، لب یک چشمه ی مات
چشمه ی بی تب وتابی که سرشک دل من...
چشمه اش کرده!!!چه آبی!!!چه سرابی!!!هیات....
Power By:
LoxBlog.Com |