GhorBaghE AZ SoZoLeYt

آوای آزاد


بگو از من نمی ترسی که بد لحنم، بد آهنگم

وَ از شوکّ ِ خیانتها پریده اینچنین رنگم !

 

اگر از قصه مجروحم ، اگر خالی شده روحم

 

شدم تسلیم تنهایی وُ با دنیا نمی جنگم

 

 

 

تظاهر می کنم خوبم _ نمی گویم که دلگیرم -

 

گله بی فایده َست آری  و َمن از بودنت  سیرم!

 

ببین گور تو را کندم میان قصه ی دردم

 

بمیر ای باور ِ غمها که با مرگت نمی میرم

 

 

 

توتاوان ِ چه را دادی که می ترسی از آیینه ؟

 

مگر جز تکه ی سنگی دلی مانده در آن سینه؟ 

 

اگر در فکر ِمن باشی  زمانت را هدر دادی

 

حلالت کرده ام از تو،  نمانده  در دلم کینه

 

 

 

چراغ خانه ات روشن وَ من می دانم آن بالا

 

زنی ازجنس ِ رویایت شده تکرار ِ من حالا

 

بخواب ای عشق کمرنگم درون ِ بسترت با او

 

ببین می خوانم از مرگت "لا لا، لا لا، لا لا ،لا لا"

 



نوشته شده در یک شنبه 6 شهريور 1398برچسب:بگو از من نمی ترسی که بد لحنم, بد آهنگم ,ساعت 9:44 توسط Sozoleyt| |


Power By: LoxBlog.Com